آرزوهای من برای آینده

یه سری آدما برام قابل درک نیستن

با یه جمله خودشونو راحت میکنن!!

یه بار میگن من فلان چیز رو بلد نیستم و تماااام!!!

دانشجوی ترم آخر مهندسی واقعا واقعا واقعا چرا تا الان حتی سعی نکرده یه دیاگرام خطی بکشه تو اکسل؟

منم خیلی چیزا بلد نیستم و سختمه برم دنبالشون

ولی دیگه در حد رفع نیازهاتون تو روخدا اقدام کنید

انگار اینترنت هنوز وجود نداره

یه بار سرچ کن که فلان نمودارو چجوری میکشن؟

یا لا اقل بیا بگو فلانی بهم یاد میدی نمودارو چجوری میکشن؟؟؟؟

اینکه مداااام بابت تنبلیت بیای بگی برام نمودار بکش برای من زجرآوره. اصلا کار سختی نیست کشیدن نمودار.از این زجر میکشم که اینقدر بی تفاوت و تنبل هستین!!!!!!

دفعه بعدی اگر دانشجو بودم یا شاغل هیچوقت نباید بگم چیزی از کامپیوتر لعنتی میدونم!! 

باور کنین اصلا درحدی نیست اطلاعاتم که بهش مغرور بشم ولی تا بوده همین بوده ک وقتی یه نفر چیزی رو بلده همه کارا بیفته رو دوش اون بدبخت!!!

خیلی جدی به مهاجرت به تهران فکر کردیم و خیلی جدی تر تصمیم گرفتیم تمام تلاشمونو بکنیم تا همینجا بمونیم. 

ما آدم زندگی تو جای شلوغی مثل تهران نیستیم مگر اینکه هیچ پولی نداشته باشیم.‌حس میکنم در تهران زمان گم میشه و هیچ لذتی نخواهم برد از زندگی!!لا اقل از لحاظ زمانی

ناراحتی پدر من دقیقا نمیدونم مربوط به چه سنی میشه ولی حدس میزنم به ۱۷ _۱۸ سالگیش ربط داشته باشه.فقط حدس میزنم 

چون نمیدونم چه اتفاقی واسش افتاده 

هیچوقت هیچوقت عمیقا خوشحال ندیدمش

حتی وقتی دانشگاه قبول شدم (چون فک میکردم و خودشم میگفت از آرزوهاشه من برم دانشگاه) فقط لبخند زد.شاید بشه گفت که ته وجودش خوشحال بوده و نمودش لبخند بوده

ولی من مطمئنم اینجوری نبوده.

بابام در آستانه ۵۰ سالگی شبیه پیرمردهای ۷۰ ساله شده که هیچ انگیزه ای به ادامه نداره

خیلی دوس داشتم میشد کمکش کنم

دیشب به خاطر سرماخوردگی ساعت ۱۰ خوابیدم

خواب هایی دیدم که هر کدومشون یه فیلم سینمایی پر هیجان بودن

از یخ زدن یه زن عاشق گوشه حیاط مادربزرگم 

تا اعترافات ذهنم جلوی اقوام

اقوام پدری

این موضوع بی ربط به مریضی عمه ام نیست

بعد از دوا درمون های زیاد تو این دوماه بالاخره اعزامش کردن به تهران

سعی میکنیم به روی خودمون نیاریم 

سعی میکنیم جلوی پدرم از حال خوب عمه بگیم

که رنگ و روش مثل سابق شده

که حالش بهتر از قبلِ

ولی فقط خدا میدونه تو دل همه چه خبره

خدایا به جوونی و بچه هاش و به پدر من که دیگه این حجم از غمگین بودن زندگیش براش بسه رحم کن